سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 سه ساله حسین(ع) - حجاب غیبت

سه ساله حسین(ع)

شنبه 85 اسفند 5 ساعت 11:0 صبح
ماجرای غم انگیز شهادت حضرت فاطمه صغری ویا رقیه دختر امام حسین(ع)از این قرار است:
اهل بیت سعی کردند که ماجرای شهادت امام حسین(ع) و یارانشان را از کودکان مخفی نگه دارند و از جمله کودکان دختر خردسالی از امام حسین (ع) است که پیوسته بهانه پدر می گرفته ومادر و عمه اش به گونه ای او را مجاب و ساکت می کردند. تا آن که هنگام عصری درب خرابه در کنار حضزت زینب نشسته بود وجمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند، سوال کرد عمه اینها به کجا می روند ؟ حضرت زینب فرمودند: به خانه هایشان، دخترک سوال کرد مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید به یاد خاطرات شیرین با پدرش افتاد، واز عمه سراغ بابا را گرفت ؛ وعمه فرمودند : به سفر رفته. وطفل به گوشه خرابه رفت و زانوی غم بغل گزفت و با غم اندوه به خواب رفت ، پاسی از گذشته ظاهراً در عالم رویا پدر را دید سراسیمه از خواب بیدار شده وسراغ پدر را از عمه می گرفت و بهانه جویی می کرد به طوری که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه شروع  به شیون وناله کردند . خبر به یزید رسید دستور داد که سر بریذه پدرش را برایش ببرند . رأس مطهر سیدالشهدا را در طبقی جای دادند ودر مقابل این خانم بزرگوار قرار دادند . سر پوش را کنار زد و سر مطهر سیدالشهدا را دید . سر را در آغوش گرفت بر لب و پیشانی پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلندتر شد گفت :
«پدر جان چه کسی تو را به خونت رنگین کرد. پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان چه کسی مرا در کودکی یتیم نموده . پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ شود ، پدر جان کاش خاک را بالش زیر سر قرار میدادم ولی محاسن تو را خضاب شده به خونت  نمی دیدم.»
کودک خردسال حسین آنقدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش گشت ، همه خیال کردند به خواب رفته ولی وقتی به سراغش رفتند دیدند که از دنیا رفته بود. شبانه غساله خبر کردند و او را غسل دادند و در همان خرابه به خاک سپردند.





نمودی در دل ویرانه عزم دیدنم بابا
به قربان سر نورانیت جان و تنم بابا
سرم را روی زانو میگرفتی تا بیاسایم
تلافی می کنم گیرم سرت بر دامنم بابا
خدا داند ز من کار خلافی سر نزد آندم
که زد با کعب نی دشمن به قصد کشتنم بابا
چنان آرده پای کوچکم را خار کز حسرت
به حالم گریه ها می کرد حتی دشمنم بابا
نمی گردد کسی گرچه گواه بی کسان اما
بود روی کبود من دلیل روشنم بابا

نوشته شده توسط :

نظرات دیگران [ نظر]